.
اکنون بچه های ما دو جورند :
۱. یکی یک روح لش دارد، پفیوز است و سطحی است، از همان اول معلوم است که چیزی نیست. این بچه در نظام جدید و در فرهنگ جدید و در تمدن جدید چه به اروپا برود و چه در تهران بگردد فرقی نمی کند. طبیعی است که این پفیوزی که گفتم، بهترین خوراک باشد برای یک تیپ مدرن، یک تیپ فرنگی بدلی دست دوم دوبله شده ی به فارسی مبتذل گردیدن، یعنی همان چیزی که نظام اقتصادی امروز می خواهد، همان چیزی که قالب های فرهنگ استحماری می خواهند و فرهنگ استعماری می خواهد.
این تیپ درست یک ماکت است، یک مانکن گچی ای است که هر لباسی را به تنش می کنند و هرطور بخواهند بزکش می کنند و هر تزیینی را هم به گردن و بدنش آویزان می نمایند. این تیپ طعمه ی استعمار می شود و طعمه ی فرهنگ استعماری و طعمه ی ارزش های تحمیلی دشمن.
۲. تیپ دیگری است که جدّی است و به ارزش های انسانی واقف است، اصلاً زن مسول است، مرد مسول است و در درونش آرمان های انسانی بیشتر از این احساسات دنیاگرایی فردی خلجان دارند، این آدم تغذیه ی فکری می خواهد و طبیعی است که تغذیه ی فکری را کسانی که غذا دارند به وی می رسانند.
گرسنه هیچ وقت سر سفره ی خالی طاقت نمی آورد، یک ساعت، دو ساعت صبر می کند و بالاخره یک جایی می رود که غذا گیر بیاورد و معلوم است که هرکس به وی غذا بدهد، نمک پرورده ی او می شود، این یک امر طبیعی است، نمی شود کسی را سر سفره ی خالی دعوت کرد و یا کسی را در آنجا نگه داشت.
.
علی شریعتی
خودسازی انقلابی ، ص ۳۰ - ۳۱
.
درباره این سایت